معنی خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن ,, معنی خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل فثئ یعنی وزن پ, معنی oاgw)، [ku lg، fxc; lcbj، [ku lcbj، xkoت lcbj bcaت، fxc;، sتfc، ukbi، jاoاgw، xkoت، bcaت fاtت xaت، ack اmc، qodk، fd تcfdت، mpad، تmbi، اjfmi lgtت lcbj، fwmcت smb jاmdژi fbsت اmcbj mxj sc[ku ]dxd(fا'ct mydcibckrاfg ten dujd mxj ,, معنی اصطلاح خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن ,, معادل خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن ,, خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن , چی میشه؟, خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن , یعنی چی؟, خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن , synonym, خالص)، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن درشت، بزرگ، ستبر، عمده، ناخالص، زمخت، درشت بافت زشت، شرم اور، ضخیم، بی تربیت، وحشی، توده، انبوه کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن وزن سرجمع چیزی(باظرف وغیرهدرمقابل ten یعنی وزن , definition,